امشب مهمون داشتیم

بحث درسای من و جسد رو انداختن وسط و سوال پرسیدن

داشتم توضیح میدادم که خانومشون (از عرازشه ی حدودا 60 ساله) یواشکی و خیلیی آروم یه چی گفت تو مایه های فلان چیزشم هست؟

نفهمیدم چی میگه گفتم چی؟

باز با لب خونی جوری که بقیه نفهمن یه چی گفت

باز نفهمیدم چی میگه

ولی از اونجایی که میدونستم سرش تو ملته

رو هوا و با بی قیدی جواب دادم که آره همه چیزش هست دیگه

یه آها گفت و رفت سی خودش‍♀️‍♀️‍♀️


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها