یه چی رو تو نوت های گوشیم نوشته بودم بعدا بیام اینجا بنویسمش

الان یادم افتاد

یه بار یه یارو فالگیره برگشت بهم گفت یه دختره که آخر اسمش فلان حرفه دختره احمقیه و نه از روی بدخواهی ولی با بی عقلیش حرفات رو این ور اونور می بره

خب اولین کسی که تو ذهنم اومد ه بود

میدونستم خیلی چیزا رو به اون دوتا میگه که از قضا یکی شونم خیلی دهن لقه

اما نه تا این حد

یه سری چیزا رو یکی شون به روم می آورد که دهنم باز می موند

میگفتم تو تو اتاق ما دوربین کار گذاشتی؟

میدونستم هم که ه گفته ها

بعد خودمو می زدم به بیخیالی که خب حالا چیز مهمی نگفته که مسخره بازی بوده و اینا و چیزای مهم رو نمیگه که

اما چند روز قبل از اینکه برگردیم خونه

سر یه قضیه ای

ه پاشد رفت تو سالن

و صدای چند تا از همکلاسیامونو که تو سالن خوابگاه حرف می زدن ضبط کرد

و فرستاد واسه پسره :/

حالا جالبش اینجاس یکی از اون دخترا ل بود که مثلا باهامون دوسته و من و ه کلی نون و نمکش رو خوردیم

همونطور شوخی شوخی درمورد ل گفتم

و گفتم که اگه بدونه صداشو فرستادی و . صدای اونو کاش نمی فرستادی حداقل

که برگشت گفت فرستادم دیگه تموم شد

بدم اومد ازش

واقعا از اون موقع بدم اومد ازش

میدونمم که از روی بی عقلی و نفهمیش این کارا رو می کنه نه که دنبال چیز دیگه ای باشه

باید هم خیلی مراقبش باشم ولی نیستم

خرم و زود یادم میره و هی جلوش یه گاف هایی میدم

از کجا معلوم که  صدا و فیلمی از من نفرسته؟ :/

یا مثلا تا الان نفرستاده باشه؟ 

فک میکنه چون با اونا صمیمیه میتونه هرچی رو که مربوط به بقیه هم هست رو همین حساب صمیمیت بهشون بگه

و دیگه به آبروی طرف هم فکر نمی کنه

دلم میخواد یه جور هم گوشی رو بدم دست ل که یه وقت پیش ه سوتی ای نده

اما نمیدونم چطوری

هیچ جوره نمیشه و نمیخوام اصل قضیه رو بهش بگم چون داستان میشه


میدونم که مستقیم هم نمیشه ه رو نصیحت کرد و نصیحت کردنش هم هیچ فایده ای نداره و فقط بدتر میکنه قضیه رو

چند بار به شوخی و خنده هم یه چیزایی پروندم که مثلا اینو نگو و اونو نگو و یا فلانی چرا فلان حرفو پیش اونا زده

که برگشته گفته خب صمیمی بودن باهم و گفته دیگه


خلاصه که اگه بخوام بزرگ ترین تجربه م تا اینجای دانشگاه رو باهاتون به اشتراک بذارم

میشه اینکه خصوصا اگه دختر هستین اصلا به هم جنس تون اعتماد نکنین و هیچ حرفی رو پیشش نزنین خصوصا اگه با پسر جماعت در ارتباطه

چیزایی از بین دوستای صمیمی درز پیدا کرده که هووووووووف‍♀️



بعدا نوشت:یادم افتاد همون موقع شوخی شوخی بهش پروندم که آره حالا از منم وویس نگیری بفرستی و اینا حواسم باشه

که پیچوند و گفت خره بار اول بود و. 

پووووووووووف


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها