این غذای شخمی رو می بینین؟


ناهار امروز منه که قبل از رفتن به کلاس موسیقی گرفتم و الان خسته و کوفته و لش برگشتم باید بخورمش

ظرف تمیز نداشتیم

باسن و وقت شستنم نداشتم

بنابراین طبق روال این چند روز تو به بار مصرف گرفتم و با چنگال میخورم و استرس آناتومی رو میکشم

واسه اینکه نیوفتم باید هر سه ساعت یه جلسه بخونم که جمعه شب یه دورم تموم شه

اونم با استادی که میگن واسه پاس شدن درسش دو دور نخونده نباید بری سر جلسه

اعصابمم ریده

افسرده م شدم

دلم میخواد فقط بیوفتم رو تختم و فکر کنم و فکر کنم و فکر کنم

ولی از اونجایی که فکرام چندان جالب نیستن و احتمال ب*ایی بیشتر میره

همین بهتر که تا خرخره تو سر و گردن غرق شم و دیگه فرصت فکر کردن نداشته باشم


پی نوشت: تازه پولای تو کارتم باز طبق معمول به ته ماه نرسیده ته کشید و موندم تا بیست و پنجم چه گلی بگیرم به سرم :(


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها